مجلهء حقیقت «تاسیس1384ش» دورهءجدید.
از اینکه مجلهءحقیقت را انتخاب کردید خوشحالیم.
مارا از آثار و نظرات سازندهء خود بهره مند کنید.
majallehaqiqat.loxblog.com
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
بسياري از امام زادگان، مجاهدان بزرگ و عالمان سترگ بوده اند، كه رسالت تبليغ دين و صيانت از مذهب را چون اسلاف بزرگوارشان به دست داشتند و در اين راستا مشكلات، مصايب، مهاجرت، زنداني شدن و شهادت پذيرا مي گشتند.
برخي از آنان براي رساندن پيام مذهب و حقايق مكتب در كوه ها، كمرها، و بيابان ها مخفيانه و مظلومانه به سر مي بردند
تهديد و خفقان زمان گاه به اندازه مي رسيد كه سادات و امام زادگان زيادي پيوند خويش با خاندان عصمت را پنهان مي داشتند.
يكي از اين امام زادگان مجاهد و مهاجر يحيي ابن زيد (ع) است، كه اينك به شرح زندگي كوتاه و پربار او مي نشينيم.
يحيي از تبار نبوت، امامت و عصمت است تباري كه خداوند رسالت خويش را در آن ارزاني نمود، تباري كه كه در علم و دانش سر آمد خلق بودند، تشنگان بصيرت از آن سه چشمه جوشان و فياض سيراب مي شدند. تباري كه جهاد سرشت و شهادت سيرتشان بود.
خورشيد خاوران يحيي بن زيد از همين نسل است، نسل كه نواي آزادي، عدالت را در جهان سر دادند.
حضرت يحيي ابن زيد ابن زين العابدين (عليهم السلام) در سال 107 ه.ق در مدينه الرسول چشم به جهان گشود. پدرش زيد، عالم فرهيخته و مبرز درخاندان پيغمبر (ص)، از مبارزان را ه حق و شهداي عاليقدر اسلام بود.
مادرشهيده اش، ريطه دختر ابي هاشم، از سلاله محمد حنفيه ابن علي ابن ابي طالب(عليهم السلام) و از زنان نامدار هاشمي بوده است. والي خونخوار كوفه (يوسف بن عمر) اين زن پاكدامن را شلاق و تازيانه زد كه اعضاي بدنش كوبيده و استخوان هايش شكست و در زير شكنجه ها به شهادت رسيد.
يحيي سه برادر داشت از اين قرار:
1- حسين (ذوالدمعه) به سال 114 يا 117 ه.ق در شام متولد شد، در زهد و تقوا به جاي رسيده بود كه به اوصاحب اشك مي گفتند.
2- عيسي موتم الاشبال (يتيم كننده بچه هاي شير) به سال 109 ه. ق در شام متولد شد، كه در دينداري، زهد و علم سر آمد و يكي از راويان حديث بود.
3- كوچكترين برادر يحيي محمد است كه هنگام شهادت پدر چهل روزه بود. او داراي فضايل و كمالات زياد بود، بيان گيرا داشت و از شخصيت هاي برجسته بني هاشم بود، محل شهادت و دفن او را در مرو نوشته اند.
هجرت وجهاد
4- يحيي(ع)در زمان قيام و شهادت پدر بزرگوارش مقيم كوفه بود، پس از شهادت پدر و دفن او، با تعدادي از شيعيان پدرش، مخفيانه به سمت نينوا، و از آنجا به مداين رفت.
يحيي مدتي را در آن جا نزد دهقاني باقي ماند، و پس از آن به سمت ري، و از آن جا به سرخس رفت.([1]) بعد از شش ماه اقامت در سرخس، به بلخ رفت و نزدي فردي به نام حَريش زندگي مي كرد.([2])
يوسف بن عمرو، والي كوفه، كه در تعقيب يحيي بود، و خبر رفتن او را به خراسان شنيده بود، از نصر بن سيار خواست تا او را بيابد. حكومت خراسان با ورود يحيي به بلخ، متوجه اقامت او در اين شهر شده، همه مردم را در مسجد اعظم گردآوردند و به جستجوي خانه به خانه پرداختند. آن ها هركس را كه به محبت اهل بيت شهرت داشت آورده شلاق مي زدند، تا جايگاه يحيي را براي آنان نشان دهد.[3]
اين تحقيقات به دستگيري حَريش منجر شد، با آنكه او در زير شكنجه نيز، حاضر به افشاي محل يحيي نگرديد، اما فرزندش محل اختفاي يحيي را نشان داد.([4] )حاكم بلخ كساني را فرستاد، تا يحيي را آوردند، پس از آن او را در غل و زنجير بسته و نزد نصر بن سيار فرستاد، او نيز يحيي را زنداني كرد .([5])
در اين زمان خبر مرگ هشام به خراسان رسيد، و در پاسخ نامه نصر از شام كه در باره يحيي پرسيده بود، وليد بن يزيد نوشت، تا او را آزاد سازند، و اجازه دهند هر كجا مي خواهد برود.
زماني كه يحيي آزاد شد، گروهي از مردم خراسان نزد آهنگري كه دست و پاي زيد را خلاص كرده و زنجيرها را باز نموده بود، رفتند، و خواستند تا زنجير را از او خريداري كنند. برخي از آنها آن قدر قيمت را بالا بردند كه تا بيست هزار درهم رسيد. آهنگر ترسيد خبر آن افشا و شايع گردد، به آنان گفت هر كدام مبلغي روي هم بگذاريد. بعد از آن، زنجير را قطعه قطعه كرد و آنها هر قسمت را جهت درست كردن انگشتر و يا تبرك گرفته و بردند.([6])
يحيي به سرخس رفت، نصر به حاكم آن شهر نوشت تا او را به طرف طوس بفرستد. او(نصر) به حاكم طوس نيز نوشت تا او را به اَبَر شَهر برده به دست عمروبن زراره بسپارد، او يحيي را به بيهق برد. در همين جا يحيي با يارانش با عمروبن زراره در گير شدند.
گفته شده است كه شمار ياران يحيي صد نفر و سپاهيان عمرو ده هزار نفر و حتي بيش تر بوده است. به هر حال يحيي در اين نبرد پيروز گرديد.[7]سپس يحيي از آن جا به